ايران، قرنهاي متمادي از امپراتوريهاي کارکشته دنيا به شمار ميآمد و شكست و انقراض آن امري بی آلایش عدم وجود. بيگمان، اين رويداد زمينهها و بسترهايي داشت كه سبب ساز غلبة لشكر مسلمانها بر ايرانيان گشت؛ وگرنه چهطور ممكن بود ارتش تعليمديدة ايران، كه به حیث نظامي (نفرات و ادوات) برتري كامل بر سپاه اسلام داشت، مغلوب مسلمان ها بيساز و برگ و فارغ از ذخيره و تعليم خواهد شد.
از پررنگترين علل ناتواني ساسانيان در قبال مسلمان ها، معضل حاكميت ايران در زمينههاي متفاوت بود كه پیرو به تفصيل بيان ميخواهد شد؛ وضع متشنّج و جامعة معضلزدة ساساني كار را براي مسلمان ها راحت ساخته بود. عدم وجود حكومت مركزي، از همپاشيدگي سپاه ايران به ويژه بعداز شكست نهاوند، كارشكني برخي امرروايان و تجزيهطلبي دهقانان، به برتري مسلمانها كمك فراواني كرد. تودة عموم نيز كه از ظلم و ستم ساسانيان به ستوه آمده بودند و از ظلم طبقاتي جامعة ساساني مشقت ميكشيدند، وقتي با حمله مسلمانها روبهرو شدند، چندان مقاومتي از خویش آرم ندادند؛ به ويژه آنكه در آيين مهاجمان، ايدئولوژي بزرگي مسجد قبا مشهد يافتند كه براي آنان خوشايند بود.
نقش عامل ها معنوي نيز در توان سپاهيان اسلام بسيار شایان توجه بود كه متأسفانه برخي از وقايعنگاران، از آن دیده پوشيدهاند و صرفا، تزلزل ساختار جامعة حكومت ساساني را برهان برتري مسلمان ها دانستهاند. مسلمانها در تاثیر تعليمات پيامبر اعظم? و كلامالله مجيد، با هم متّحد، دارای انسجام و مصمّم بودند و زمينة مستحكم اعتقادي كه به دست تواناي پیامبر الله? بنيان گرديده بود، آنانرا آمادة هرگونه فداكاري و جانبازي ميایجاد کرد. همچنين پيامي كه به وسیله مسلمانها منتشر ميشد، مشروعيت سياسي قوي و جديدي در پي داشت كه رژيمهاي استبدادي را اقتدار رویا رویی ايدئولوژيكي با آن عدم وجود. بر همين پایه، نصیب مهمي از پيشرفت و پيروزي مسلمانها، وام دار اعتقاد و باور راسخ، انگيزة قوي و كوششهاي خستگيناپذير لشكر جانتقدیم اسلام بود.
علل گرايش ايرانيان به دين اسلام
دين اسلام با فتح ايران وارد اين سرزمين شد، ولي واقعيت آن میباشد كه فاتحان مسلمان، اين دين (اسلام) را بر ايرانيان تحميل نكردند، بلكه عموم آزادانديش ايران، خویش اسلام را پذيرفتند. بررسي موارد اولين عهدنامههاي صلح، ميان فاتحان مسلمان و بزرگان محلي ايران، حاكي از عدم ایفا سياست زور و اجبار در دعوت و جذب ملل شكست خورده در خصوص پذيرش دين اسلام، از سوي آدرس مسجد قبا مشهد اعراب مسلمان میباشد. از اينروي، گرچه فتح اسلام به وسيلة مبارزه نتیجه ها شد، ولی تکثیر اسلام به اجبار مبارزه خلا. ايرانيان وقتي با مباني باارزش اسلام آشنا شدند، به دين ديرينه خويش (زرتشتي)، كه ديگر جوابگوي نيازهاي آنان خلا، پشت كردند و آغوش خویش را بر آموزههاي پيامبر اسلام? گشودند.
درپی دو استدلال اصلي گرايش ايرانيان به دين اسلام به تفصيل بيان ميگردد.
نابساماني اجتماعي، سياسي و مذهبي جامعة بعدازظهر ساساني
از مطالعة منابع تاريخي چنين بر ميآيد كه همزمان با ظهور اسلام، جامعة بعدازظهر ساساني اوضاعي بسيار آشفته و نابسامان داشت و زمينه براي يك دگرگوني ژرف و اساسي در همة زمينهها آماده بود. معضل عظيمي مجموع نصیبهاي جامعه را فراگرفته بود. معضل سياسي كه از ساختار اقتدار اين نظام سرچشمه ميگرفت، رفلکس و نتيجة عملكرد ضعيف پادشاهان، بهويژه بعداز بعد از ظهر خسروپرويز بود. نفوذ فوقالعادة احاطه و مؤبدان زردتشتي كه پادشاهان براي تكيه دادن بر سرير سلطنت، نيازمند پشتيباني و حمايت آنان بودند، ساختار سياسي حكومت ساساني را از باطن مبتلا تزلزل ساخته بود.
مبارزههاي تباهكننده و تأثيرات ناخوشايند آن بر اقتصاد كشور، باعث فشار فراوان بر قشرها فرودست ميشد؛ تبعيضهاي نارواي اجتماعي و سياسي كه نتایج خرابی نظام طبقاتي بود، بر فقر و پريشاني عموم ميخاطر نشان نمود و عموم کلیه اين بدبختيها را از ناحية حكومت ساساني ميديدند كه بر پاية دين و مذهب زردتشتي سازه گرديده بود. در واقع، نظام استبدادي حاكم بر جامعة ايران، ريشههاي همگرايي ملت و دولت را خشكانده بود و حاكميت نظام طبقاتي، كه مزيتهاي اجتماعي و سياسي را در انحصار قشري خاص قرار داده بود، چنان فضاي رقّتباري را آماده ساخته بود كه بيشتر عموم رزرو مسجد قبا مشهد ايران دين اسلام و پذيرش آن را رهايي از بندهاي خويش ميديدند. البته آن چيز كه بيش از کلیه ايرانيان را به قبول دين اسلام سوق اعطا کرد، آشفتگي وضعيت مذهبي بود. وضع و اوضاع مذهبي جامعة بعد از ظهر ساساني در گیر چنان اختناقي بود كه حتي از آن به منزلة اساسیترين دلیل آشفتگي احوال ايرانِ دورة ساسانيان ياد ميگردد. بيگمان، اين برهان (نابساماني وضع مذهبي و انحطاط دين زردتشتي) از اساسیترين کارداران رويگرداني ايرانيان از دين زردتشتي و گرايش آنان به دين مبين اسلام میباشد.
حكومتي شدن دين و جزمي شدن ساختار سياسي و اجتماعي سبب ساز گردیده بود دين كاملاً در سرویس سياست قرار گيرد. دستگاه فاسد مؤبدان، ایفا و رفتارهاي شاهان ستمپيشه، نظام طبقاتي و كاستي جامعه بعدازظهر ساساني را توجيه ميكرد، در حالي كه اين وضيعت تودة جامعه را به ستوه آورده بود؛ تفّرق و تشتّت بين مؤبدن به بالاترين حد خویش رسيده بود؛ آزار و اذيت مؤبدان و سختگيري آنها بر پيروان اديان ديگر، باعث ايجاد ديدگاهي بد نسبت به دين زردتشتي گردیده بود؛ زيرا اين نحوة بینش، با نگاه تساهل و تسامحآميز كه پیش از آن در ايران جاري بود، مغايرت داشت. مؤبدان زردتشتي براي رسيدن به هدف های نحس سياسي و اجتماعي خويش، اين مذهب را از سادگي و بيآلايشي نخستين آن بیرون كرده، آن را چنان مبتلا دشواري و پيچيدگي ساخته بودند كه موفق عموم از اجراي مراسم ديني عاجز گشته بودند. بنابراين، خودكامگي، بسططلبي، سودجويي، جاهپرستي مؤبدان زردتشتي و اتّكاي آن ها به ظاهر و تشريفات، اين دين را به مرحلة انحراف كامل رسانيده بودند. همچنين سختگيريها، تهديدها و تحميلهاي مالي شماره تلفن مسجد قبا مشهد سنگين كه مؤبدان به عناوين متفاوت از عموم ميستاندند، تودة عموم را از آنان رنجور و ناراضي و نسبت به ديانت زردتشتي، كه ديگر وحدانيت و برابري را در آن نميديدند، بدبين ساخته بود.